ارزیابی های اولیه از حملات هوایی ایران علیه اسرائیل… آیا این نشان دهنده پایان درگیری خواهد بود یا فقط تشدید خواهد شد؟ دولت ها و سیاستمداران اسرائیل چه درس هایی باید از آن حادثه بگیرند؟
پروفسور سعد ناجی جواد
ایران سرانجام تهدید مورد انتظار خود را برای انتقام از حمله اسرائیل به کنسولگری خود در دمشق که منجر به ترور فرماندهان ارشد سپاه پاسداران ایران شد، انجام داد. حتی اگر ایران مدعی بود (محدود) بود، اما پاسخ نه ساده، نه متواضعانه و نه گذرا بود. تعداد نامشخصی موشک بالستیک و 200 تا 300 پهپاد به عمق فلسطین اشغالی پرتاب شد. به نظر میرسد ایران همچنین میخواست اسرائیل بفهمد که هدف قرار دادن رهبران و مکانهای نظامی خود در داخل و خارج از ایران چقدر سخت خواهد بود.
مخالفان ایران بدون شک از این دستاورد انتقام جویانه که با توجه به بزرگی، تعداد پهپادها و موشک های شلیک شده و مکان های حیاتی که هدف قرار داده است، قابل توجه است، وحشت خواهند کرد. در پی این حملات، دشمنان ایران به دو اردوگاه تقسیم شدند. پس از مدتی تمسخر تهدیدات اولیه ایران؛ گروه اول مسیر متفاوتی را در پیش گرفت و ایران را به هماهنگی حمله با اسرائیل و آمریکا برای حفظ چهره خود متهم کرد و تا آنجا پیش رفت که آن را متهم به تلاش برای دور کردن توجه از وضعیت غزه کرد. آنها حتی این حملات را توطئه ای برای بهبود شهرت بدی که اسرائیل به دلیل جنایات خود در غزه به دست آورده است، با معرفی یک بار دیگر به عنوان قربانی توصیف کردند. گروه دوم با حمایت آمریکا و اسراییل اهمیت این حمله را کم اهمیت جلوه داده و مدعی شدند که این حمله هیچ دستاوردی نداشته و آسیب جدی وارد نکرده است (با این ادعا که اکثر موشک ها و پهپادها توسط آمریکایی، انگلیسی، فرانسوی سرنگون شده است. و جنگجویان اردنی). این ادعای آخر (نگرش) برای اسرائیل تازگی نداشت و میتوان آن را بهعنوان یک سیاست (تبلیغ) معروف اسرائیل در نظر گرفت. همه حمله هوایی به اسرائیل در سال 1991 در جریان جنگ خلیج فارس را به یاد می آورند که طی آن عراق چهل و سه موشک به داخل اسرائیل شلیک کرد. اسرائیل هرگونه خسارت ناشی از این موشک ها را تکذیب کرد.
علاوه بر این، اسرائیل و مخالفان رژیم صدام حسین این حملات را به سخره گرفتند و آنها را به عنوان آتش بازی بی فایده به سخره گرفتند. سپس، در سال 2021، در سی امین سالگرد آن رویداد، اسرائیل اجازه انتشار تصاویر و ویدئوهایی را داد که نشان دهنده میزان واقع گرایی حادثه و ویرانی ناشی از آن بود – اذعان شد که منجر به تخریب 7500 ساختمان و مجروح شدن 230 اسرائیلی شد. و جان 74 نفر دیگر را گرفت – و همچنین آسیب هایی که به زیرساخت های شهرهای بزرگ مانند حیفا و تل آویو وارد شد.
علیرغم ادعای مخالف دولت اسرائیل، حمله ایران بی تاثیر نبود. اسرائیل از طریق رسانه های خود به طور غیرمستقیم تصدیق کرد که به وضوح برنامه ریزی و سازماندهی شده بود. این واقعیت که این حملات، دولت ایالات متحده و تمامی اسرائیل را در بالاترین درجه آماده باش قرار داد، که هنوز هم به صورت علنی و رسمی وجود دارد، به عنوان شواهد بیشتر از میزان خطرناک و مضر بودن این حادثه عمل کرد. تصویر بهبود یافته ای از دقت و گرانی عملیات را می توان از کنفرانس مطبوعاتی که توسط سخنگوی نظامی اسرائیل برگزار شد به دست آورد. هرکسی که به زبان بدن، حالات چهره و الگوی گفتار ظریف مرد توجه زیادی میکرد، بهراحتی میتوانست استنباط کند که حملات، حداقل از نظر اخلاقی، تأثیر قابلتوجهی داشته است، علیرغم ادعای او مبنی بر سرنگونی ۹۹ درصد موشکها و پهپادها.
با بررسی وقایع شب 13/14 آوریل، باید تعدادی از عناصر مهم را در نظر گرفت. اولاً، این تهاجم بیسابقه از داخل ایران آغاز شد و رهبری ایران آشکارا آن را پذیرفت (هرچند که ادعا میکنند یک عملیات متواضعانه بوده است). مهمتر از آن، نشان می دهد که ایران از تاکتیک قبلی خود برای تکیه بر سازمان های مسلح وفادار خود در منطقه دست کشیده است، که ممکن است به عنوان یک تغییر بسیار مهم در درگیری بین ایران و اسرائیل تلقی شود. (اگرچه گزارش هایی در مورد ارسال پهپادها از عراق، لبنان و یمن به سمت اسرائیل منتشر شده است، اما به نظر می رسد حضور و تأثیر آنها ناچیز بوده است). عامل دوم، پذیرش خشونت و هماهنگی بالای حملات توسط اسرائیل است. به نظر می رسد که فرماندهی نظامی ایران از طیف وسیعی از پهپادها و موشک ها، از نمونه های ساده و ابتدایی تا بسیار پیشرفته استفاده کرده است. از منظر یک فرد عادی، استراتژی اولیه ایران این بود که با استفاده از تعداد زیادی پهپاد ساده، دفاع اسرائیل را سردرگم کند، در حالی که در همان زمان تعداد کمی از هواپیماهای پیشرفته را به یک پایگاه نظامی خاص و برخی دیگر را به پایگاه هوایی نقب فرستاد.
ادعا می شود که از آن برای کشتن ژنرال های ارشد ایرانی استفاده شده است. (رسانه های اسرائیلی و غربی به موفقیت این استراتژی اعتراف کردند). عامل سوم این است که ایران به صراحت اعلام کرده است که در صورت احساس نیاز به تلافی در برابر هرگونه حمله آتی توسط اسرائیل یا ایالات متحده، در مورد انجام حملات مشابه دو بار فکر نخواهد کرد. چهارم و آخر، این حملات بار دیگر نشان داد که پدافند هوایی اسرائیل چقدر آسیب پذیر است، زیرا برای دفع حملات ایران به کمک نیروی هوایی ایالات متحده، بریتانیا و فرانسه نیاز داشت.
از سوی دیگر، پرزیدنت بایدن به سرعت پیشنهاد داد که اسرائیل به دو دلیل از انتقام گرفتن خودداری کند. اولا، او معتقد است که اسرائیل و متحدانش در مدیریت حملات ایران که به هر حال بیاثر بودند، کار خوبی انجام دادند. دوم، او نگران است که سایر بازیگران – بهویژه روسیه که با ایران همسو است – تلاش کنند وارد وضعیت بیثباتی شوند که درگیری را تشدید کرده و ایالات متحده را مجبور به دخالت کند. این امر با بیانیه او مبنی بر اینکه ایالات متحده در هیچ حمله تلافی جویانه اسرائیل شرکت نخواهد کرد، کاملاً روشن شد. به عبارت دیگر، بایدن از گفتن اسرائیل به ایران امتناع کرد و در عین حال آشکار کرد که ایالات متحده به چنین اقدامی نخواهد پیوست (این تفکر همچنین به آنچه در اوکراین رخ می دهد مرتبط است).
در مورد اسرائیل، هر کس با گذشته خونین (خشونت آمیز) آن آشنا باشد، می داند که موجودیت و سیاست های اسرائیل مبتنی بر اقدامات تلافی جویانه و وحشیانه است. انفعال را نشانه ضعف می داند و معتقد است که تنها راه برای حفظ سلطه و جایگاه خود به عنوان یک موجود قوی، واکنش شدید با قدرت است. بزرگترین نمونه این نوع تفکر خود نتانیاهو است. (به هر حال، یک نظرسنجی اخیر نشان داد که 88 درصد از اسرائیلی ها از نگرش جنگ طلبانه فرماندهان نظامی خود حمایت می کنند و از آنها می خواهند که جنگ علیه غزه و کرانه باختری را تشدید کنند). بنابراین، اسرائیل نمیپذیرد که حمله موفقیتآمیز حماس به غزه در 7 اکتبر وضعیت را به طور اساسی تغییر داده است، و انعطافپذیری شناخته شده این سازمان نشان داده است که هر تاکتیک اسرائیل – غرور و ارعاب – علیه فلسطینیها از سال 1948 تاکنون بیاثر بوده است. و هر چه ارتش اسرائیل تدابیر شدیدتری را به کار گیرد، احتمال ادامه، بدتر شدن و گسترش درگیری بیشتر است.
با این حال، بزرگترین مشکل نتانیاهو و اطرافیانش از جنگافروزان این است که هنوز نتوانستهاند این واقعیت را بپذیرند که ارتششان در غزه شکست خورده است. طرحهای مختلف نظامی و سیاسی و همچنین اقدامات افراطی و نسلکشیهای آنها همگی شکست خورده است و اعتبار اسرائیل هم در سطح منطقهای و هم در سطح بینالمللی به شدت کاهش یافته است و تنها چاره آنها پذیرش شکست و تلاش برای به رسمیت شناختن و حمایت از حقوق فلسطینیان است. یادآوری شیوههای استعماری گذشته که شامل استفاده از اقدامات افراطی برای تثبیت سلطه و پذیرش نهایی آنها به شکست بود، میتواند مفید باشد. (فرانسه در الجزایر، آمریکا در ویتنام، افغانستان و عراق، رژیم نژادپرست در آفریقای جنوبی، غیر از مدل های دیگر در آمریکای لاتین).
انصافاً، تعدادی از نویسندگان اسرائیلی و یهودی، همراه با تعداد کمی از فرماندهان نظامی بازنشسته، در مورد لزوم پذیرش اینکه اسرائیل در نبرد (سیل الاقصی) شکست خورده است و ارتش اشغالگر اسرائیل ناتوان از دستیابی به اهداف را نوشته اند. “پیروزی” که رهبران آن وعده داده اند. با این حال، نه نتانیاهو و نه تیم او به این توصیهها عمل نکردند. ناگفته نماند که نتانیاهو به ویژه از پذیرش این واقعیت امتناع می ورزد – نه به این دلیل که از آن اطلاعی ندارد، بلکه به این دلیل که کاملاً آگاه است که انجام این کار باعث پایان دادن به دولتش و محاکمه او می شود. این کیفرخواست بر سابقه قبلی فساد، ناتوانی او در پیش بینی حمله 7 اکتبر و عملکرد ضعیف نیروهای مسلح تحت فرمانش متمرکز است.
آخرین اما نه کماهمیت، نفرتی که نتانیاهو و عناصر رادیکال دولت او نسبت به مقاومت در غزه، لبنان و ایران دارند، تهدیدی جدی برای کل منطقه، اگر نه کل جهان است. علاوه بر این، توهم نتانیاهو – که ایالات متحده، انگلیس و سایر کشورهای اروپایی نیز معتقدند – که در حال حاضر فرصت منحصر به فردی برای حذف برنامه و تاسیسات هستهای ایران دارند، عواملی است که نشان میدهد ممکن است فصلهای بیشتری در رویدادهای شب آوریل وجود داشته باشد. 13/14. به عبارت دیگر، وضعیت کلی در تناوب بین حالت آرامش محتاطانه و جنگ مطلق ( فراگیر) ادامه خواهد داشت.